من و پسرم

بابا جون دوستت دارم

تو مرا به بلندشدن،راه رفتن و دویدن تشویق کردی.بابا جون دوستت دارم . تو مرا درآغوشت پناه دادی وبا دستان قویت نوازشم کردی.بابا جون دوستت دارم . مهربان بودن را از عمق نگاه تو یادگرفتم.باباجون دوستت دارم . و عشق رابه گونه ای دیگروبه زبانی متفاوت ازتوآموختم وصدای تپش قلب مهربانت را حس کردم .   روزت مبارک بابا جون مهربونم.        ...
17 خرداد 1391

جشن گل و گلاب

اینجا جشنی برپاست  ...  میزبانان آن گلبرگ های صورتی محمدی هستند،عطر گل و گلاب در اینجا سرمستت می کند. میهمانان همه کسانی هستند که فارغ ازآلودگی ها ، هیاهوی های زندگی شهری به اینجا پناه آوردند،تا شاید کمی روحشان را با طبیعت بیارامند. اینجا جشن گل و گلاب است .      امسال یازدهمین سالیه که این جشن در فرهنگسرای اشراق برپامیشه ... این مراسم سنتی خیلی ایرانییه ،هیچ جوریم نمیشه تحریفش کرد، مدرنش کردو یا عوضش کرد، یه جورایی شبیه عید نوروزمون می مونه. بودن دراین مکان هرکسی رو آروم می کنه به قول معروف به آدم آرامش می ده ، دیدن اون همه گلبرگ صورتی یکجا ، عطر گلاب و...ه...
6 خرداد 1391

یه روز خوب

یه روز بهاری ....آخرای اردیبهشت بود که من و متین تصمیم گرفتیم بریم خوشگذرونی.ساعت 2 بعد از ظهر از اداره جیم زدیم .دوتایی . رفتیم پارک قیطریه . یادمه خیلی این پارک می اومدیم زمانهای قدیم.زمان بچگی آم.   اون موقع ها پارک این شکلی نبود.دورش نرده های سبز بلندداشت .بغلشم یه چرخ و فلک بود.وای که چه حالی می داد اون چرخ و فلک.پارک خیلی سرسبزتر، درختهاش هم خیلی بلند بود،البته شاید کوچولوبودیم درختها به نظرمون خیلی بزرگ می اومد! خیلی پارک می اومدیم .ما هم که سیرمونی نداشتیم .چقدر صف تاب طولانی بود و بدتر از اون اینکه تا یه خورده تاب می خوردم نوبت یکی دیگه می شد.باید زود می اومدیم پایین .یادش بخیر.   چشمتون روز ب...
30 ارديبهشت 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد